انواع بلوغ
بدن ما در طول زندگی، یک فرآیند مداوم به نام بلوغ را طی میکند. خط پایانی برای بعضی از انواع بلوغ وجود ندارد و به سه نوع تقسیم میشود:
بلوغ جسمانی: بدن چهار مرحله از بلوغ را طی میکند و مراحل نوزادی، کودکی، نوجوانی و سپس بزرگسالی را از سر میگذراند.
بلوغ ذهنی: رشد مهارتهای شناختی، به معنای بلوغ ذهنی است؛ به عنوان مثال نحوه استدلال هنگام بروز مشکلات یا توانایی پردازش اطلاعات
بلوغ عاطفی: به طور خلاصه بلوغ عاطفی به معنای شناخت و کنترل احساسات است. مثلاً در دوران کودکی، وقتی اسباب بازیمان را در چنگ کودک دیگری میدیدیم، ممکن بود گریه کنیم یا با فرد مخلف برخورد فیزیکی داشته باشیم! اما پس از رسیدن به بلوغ عاطفی، هنگام رویارویی با هیجانات گوناگون واکنشهای مناسبتری خواهیم داشت. (در بخش بعد، بیشتر به تعریف بلوغ عاطفی میپردازیم.)
بلوغ عاطفی چیست؟
بلوغ عاطفی یعنی درباره عواطف خود به بلوغ برسیم! (جواد خیابانی:)) به بیان دیگر یعنی بتوانیم احساسات و هیجانات خود را بشناسیم، با علائم بدن در زمان بروز هیجانات آشنا شویم و توانایی مدیریت و کنترل نسبی آنها را داشته باشیم. در حقیقت به عنوان یک انسان بالغ، احساسات را نقطه ضعف تلقی نمیکنیم؛ بلکه برای آنها ارزش قائل هستیم و پای صحبت بدن مینشینیم. اگر عصبانی است، اگر تصمیمگیریهای زندگی هیجان اضطراب را در او ایجاد کرده است یا اگر احساس ناامیدی و غم را تجربه میکند، بیتفاوت به صحبتهایش اکسپلور اینستاگرام را بالا پایین نمیکنیم!
لحظاتی را با آدم درونیمان خلوت میکنیم و به او میگوییم «میفهمم. درک میکنم که چرا این هیجان را تجربه میکنی…» و به جای پناه بردن به سنگر فضای مجازی، اجازه تجربه هیجانات را به خود میدهیم. هنگامی که هیجاناتی مثل خشم یا غم نمایان شدهاند، واکنشهای سریع و بدون فکر نداریم و چون نسبت به بدنمان شناخت داریم، برخورد مناسبی در اینگونه مواقع داریم. تمام این جملات توصیفهایی از بلوغ عاطفی هستند.
سوالاتی که نشانمیدهند عواطفمان به بلوغ رسیدهاند یا خیر!
به سوالهای زیر فکر کنید. پاسخ شما به هرکدام از این سوالات چیست؟
در مواقع استرسزا چه واکنشی نشان میدهید؟ آیا توانایی مدیریت شرایط را از دست میدهید و در تصمیمگیری و کنترل اوضاع به مشکل بر میخورید؟
چگونه با تغییرات ناگهانی کنار میآیید؟ هنگام بروز اتفاقهای غیر منتظره (که میتواند اتفاق خوب یا بدی باشد.) توانایی شناخت و ابراز احساسات درونیتان را دارید؟
آیا اغلب از همه چیز و همه کس خسته شدهاید؟ یا مدام در حال شکایت از وضع بیرونی و فرار از مسئولیتهای درونی هستید؟
وقتی شرایط مطابق برنامه و انتظاراتتان پیش نمیرود، هیجاناتتان را با سرزنش کردن دیگران تخلیه میکنید؟ یا به جستجوی مسئولیت کنونی و فردی خود میپردازید؟
نشانههای عدم بلوغ عاطفی
بسیار خب. در این بخش به نشانههای عدم بلوغ عاطفی میپردازیم تا درک روشنتری از این موضوع پیدا کنیم و در صورت مشاهده نشانهها برای شروع تغییرات قدم برداریم. قبل از شروع، باید بدانیم منظور از هیجان در این مقاله، حسی که موقع سقوط آزاد تجربه میکنیم نیست! هیجانات در روانشناسی معنای گستردهتری دارند و انواع گوناگونی را شامل میشوند؛ مثل هیجان خشم، غم، اضطراب، ناامیدی و …
۱. ناتوانی در شناخت هیجانات
اگر بخواهم تنها یک نشانه از عدم بلوغ عاطفی را بیان کنم، باید بگویم ناتوانی در شناخت و بیان احساسات! متاسفانه اکثر ما حتی در سنین بزرگسالی، با انواع هیجانات آشنا نیستیم و در خیلی از مواقع آدم درونیمان با هیجانات گوناگون دست به گریبان است اما سعی نمیکنیم گاهی در سطح خودآگاه این احساسات گوناگون را مورد بررسی قرار دهیم.
علت چیست؟ عدم آشنایی با هیجانات در دوران کودکی میتواند یکی از علتها باشد. وقتی به کودکی که اسباب بازی خود را در چنگ کودک دیگری دیده و گریه میکند، میگوییم گریه او بی دلیل است و دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد؛ در حقیقت به او یاد میدهیم احساسات نباید لمس، شناسایی و سپس تجربه شوند. کودک یاد میگیرد هنگام بروز هیجانات، آنها را کم اهمیت تلقی کند و یا به خود سرزنشی دست بزند.
2. انکار و عدم تجربه هیجانات
بدترین راهکاری که میتوان در مواجهه با هیجانات به کار گرفت، انکار یا فرار کردن از آنهاست. ما به انکار هیجانات دست میزنیم یا خود را به خاطر تجربه هیجانات گوناگون سرزنش میکنیم چون نسبت به دنیای پیچیده عواطف و ماهیت آن، آگاهی نداریم. به عنوان مثال هنگامی که خشمگین میشویم، باید بگذاریم حس عصبانیت در بدن جریان پیدا کند. (قبل از اینکه قفل فرمان را با زاویه ۱۶۰ درجه در هوا بچرخانیم!)
گاهی باید در سطح خودآگاه به این فکر کنیم که آدم درونیمان در حال تجربه هیجان خشم است و این هیچ اشکالی ندارد! نباید خود را سرزنش کنیم یا جلوی جریان آن را بگیریم. منتهی نکته اصلی، توانایی برخورد مناسب با هیجان کنونیست و اینکه دست به واکنش سریع، بدون فکر و بدون کنترل نزنیم.
۳. سرزنش دیگران
اولین واکنش ما هنگامی که در حال تجربه یک موقعیت و به تبع یک هیجان هستیم چیست؟ اگر در این شرایط اولین اقداممان سرزنش دیگران است، باید شاخکهایمان فعال شود! هنگامی که به جای شناخت هیجان و احساس مسئولیت در قبال آن، ترجیح میدهیم از مکانیزم دفاعی قربانی بیگناه استفاده کنیم و دیگران را مورد شماتت قرار دهیم، میتوان گفت به بلوغ عاطفی نرسیدهایم.
البته که در خیلی از مواقع ممکن است دیگران باعث و بانی ایجاد هیجانات گوناگون در ما باشند. مثلاً موقعی که فردی به ما بیاحترامی میکند و هیجان خشم یا ناراحتی در ما ایجاد میشود، باعث و بانی ایجاد خشم دیگری بودهاست اما این ما هستیم که در قبال حسی که تجربه میکنیم مسئولیم.
4. برخورد نامناسب با هیجان اضطراب
در عمیقترین لایههای درونی ما احساسات پنهان شدهاند و این احساسات هستند که اضطراب را بیدار میکنند. بعد از اینکه یاد بگیریم چطور اضطراب را ببینیم و آن را درک کنیم و به عنوان بخشی انکار نشدنی از وجودمان آن را بپذیریم، میتوانیم ارتباط آن را با احساسی که در آن لجظه داریم متوجه شویم. هر جهقدر بیشتر بتوانیم اضطراب را ببینیم و اجازه دهیم دیده شود، ظرفیت درونی ما برای پذیرش و درک هیجانات بزرگتر میشود.
بنابراین اگر نمیتوانیم به اضطراب پاسخ مناسبی بدهیم، شاید در شناسایی و پذیرش احساسات مشکل داریم؛ به خصوص اگر احساسهایی که بیدار شدهاند سخت و تلخ باشند و تمام این موارد نشانههایی از عدم بلوغ عاطفی هستند.
۵. ناتوانی در همدلی
همانطور که در مورد اول هم گفته شد، اگر به بلوغ عاطفی نرسیده باشیم، نمیتوانیم احساسات و هیجانات خود را شناسایی و تجربه کنیم. بنابراین احتمالا در شناسایی هیجانات دیگران نیز ضعیف خواهیم بود. لازمه همدلی با دیگران، این است که بتوانیم درک کنیم فرد مقابل در لحظه اکنون چه هیجان و احساسی را تجربه میکند. یا در حقیقت خودمان را به جای دیگری تصور کنیم. در نتیجه اگر در همدلی با دیگران ناتوان هستیم و نمیتوانیم درک کنیم چه احساسی دارند، ممکن است به بلوغ عاطفی نرسیده باشیم.
۶. ناتوانی در شناخت و پذیرش نیازها
اگر به بلوغ عاطفی نرسیده باشیم، ممکن است نتوانیم تشخیص دهیم که در حال حاضر به چه چیزی نیاز داریم. به عنوان مثال ممکن است لازم باشد از دیگران درخواست کمک کنیم یا از مشغله کاری زیاد، مرخصی کوتاهی بگیریم. شناسایی این نیازهای بعضاً ساده، در گروی شناخت احساسات و هیجانات درونیست. بنابراین اگر در شناسایی و پذیرش نیازهای درونیمان با مشکل مواجه میشویم، شاید عواطفمان هنوز به بلوغ نرسیدهاند!
نکته اساسی برای رسیدن به بلوغ عاطفی
چه راهکارهایی برای رسیدن به بلوغ عاطفی وجود دارد؟ در این بخش، به این راهکارها میپردازیم و روشهایی را برای برخورد مناسب با هیجانات و احساسات بیان میکنیم.
۱. شناسایی هیجانات
اکثر ما در زمان کودکی، نحوه برخورد با احساسات گوناگون را یاد نگرفتهایم؛ هیجانات مختلف را در دسته خوبها و بدها تقسیم بندی میکنیم و به بدها اجازه ورود نمیدهیم! یا پس از تجربه آنها به خود سرزنشی دست میزنیم. بنابراین گام اول برای رسیدن به بلوغ عاطفی این است که برای شناسایی احساسات گوناگون تلاش کنیم و گاهی در سطح خودآگاه به آن فکر کنیم. بهبود روان از آنجا آغاز میشود که دست افکارمان را بگیریم و به سطح خودآگاه بیاوریم.
به عنوان مثال، هنگامی که عصبانی هستیم یا به خاطر مشاهده سرویس طلای خواهرشوهرمان، هیجان حسادت را تجربه میکنیم،به هیجانی که در حال تجربه آن هستیم فکر کنیم، نامش را برای خود بازگو کنیم و ببنیم چه اتفاقی باعث ایجاد این هیجان شده است، موقع تجربه این شرایط چه علائم بدنی در ما نمایان شده و چه رفتاری از خود نشان دادهایم.
۲. تجربه هیجانات و رها کردن حس شرم
معمولا بعد از تجربه چه هیجاناتی شرمگین میشوید و به خودسرزنشی دست میزنید؟ گام دوم در رسیدن به بلوغ عاطفی این است که تمام هیجانات باید تجربه شوند و هیچ دسته بندی خوب یا بدی برای عواطف گوناگون وجود ندارد. به عنوان مثال حسادت، ناامیدی، اضطراب، خشم و … در ذهن ما هیجاناتی منفی هستند که باید از تجربه آنها جلوگیری کرد؛ اما چطور ممکن است چیزی که با ما زاده شده به ما آسیب برساند؟ هر آنچه در بدن ما تعبیه شده و در ساختار بدن انسان وجود دارد، کمک کننده میباشد.
3. آشنایی با علائم بدنی
گاهی موقع بروز هیجانات گوناگون، در آینه به خودتان نگاه کنید. حالت ابروها چگونه است؟ چشمها؟ سایر اجزای صورت؟ چه علائمی را در بدنتان احساس میکنید؟ در درونتان حس انفجار و گرما دارید یا حس دلشوره؟ این علائم بدنی، الفبای زبان بدن است. وقتی به طور مداوم به این علائم توجه کنیم، کم کم زبان بدن را یاد میگیریم. بعد از آن هنگامی که حالت صورت و علائم بدنی را مشاهده میکنیم، میتوانیم با خود بگوییم «بدنم دارد میگوید عصبانیست.» یا «این حالت چشمها مربوط به هیجان خشم است.»
۴. تفکر درباره واکنشها
در بسیاری از مواقع هیجاناتی را تجربه میکنیم، واکنش نامناسب و انفجاری نشان میدهیم و عبور میکنیم؛ بدون اینکه گاهی رفتارها و پیامدهای ناشی از آن را بررسی کنیم. قدم بعدی میتواند تفکر درباره رفتارهایمان پس از بروز هر هیجان باشد. به عنوان مثال: «همسرم به من گفت موقع خرید اینترنتی از او کلاهبرداری شدهاست.» سپس «من عصبانی شدم و با الفاظ نامناسب به سرزنش او پرداختم.» پیامد چیست؟ «اگر همسرم باز هم در شرایط مشابهی قرار بگیرد احتمالا موضوع را از من پنهان خواهد کرد و پنهان کاری و دروغ در رابطه متداول میشود.»
این بررسیها برای هر هیجان و رفتاری قابل انجام است. البته اگر جملات فوق را روی کاغذ بیاوریم و از نوشتن برای بررسیهایمان استفاده کنیم، تاثیر بیشتری خواهیم دید. افرادی که به بلوغ عاطفی رسیدهاند معمولا واکنشهای سنجیدهتر و مناسبتری از خود نشان میدهند.
۵. مسئولیت پذیری
گام بعدی میتواند مسئولیت پذیری در قبال هیجانات تجربه شده و رفتارهایمان باشد. به عنوان مثال اگر عصبانی هستیم، مسئولیت برخورد مناسب با این هیجان و واکنش درست با خودمان است. یا اگر حس غم را تجربه میکنیم، شناسایی علائم بدنی و انجام دادن کارهایی برای گذر بهتر از این هیجان، تنها از عهده خودمان بر میآید. مسئولیت پذیری پس از یادگیری زبان بدن و توانایی گفتگوی سالم با آدم درونیمان حاصل میشود.
جمع بندی
به پایان مقاله «بلوغ عاطفی چیست» رسیدیم. موضوع هیجانات و بلوغ عاطفی، بسیار گسترده است و آموزش آن از طریق یک مقاله و بیان چند نکته ممکن نیست. شناخت هیجانات و احساسات را کم اهمیت تلقی نکنید. بسیاری از مشکلات درونی میتواند ناشی از ناآگاهی نسبت به هیجانات گوناگون و زبان بدن باشد. با توجه به علائم بیان شده، اگر نشانههای عدم بلوغ عاطفی را در خود مشاهده میکنید، مراجعه به روانشناس و یادگیری راهکارهای عملی، بسیار کمک کننده میباشد.